[ خانه :: مدیریت وبلاگ :: پست الکترونیک :: شناسنامه ]
شنبه 84/12/27 ::  ساعت 10:51 عصر
تمنای عاشق
آنرا که جفا جوست ، نمی باید خواست
سنگین دل و بدخوست نمی باید خواست
ما را ، زتو ، غیر از تو تمنایی نیست
از دوست بجز دوست ، نمی باید خواست
¤نویسنده: علی محمد پاکدل
! هدیه عشق
جمعه 84/12/26 ::  ساعت 2:36 عصر
تقدیم به مریمم
وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو
دلم و از مال دنیا ، به تو هدیه داده بوددم
با تموم بی پناهی ، به تو تکیه داده بودم
¤نویسنده: علی محمد پاکدل
دوشنبه 84/11/24 ::  ساعت 10:47 عصر
اى امید دل من با دل شیدا چه کنم
با غم هجر تو اى یوسف زهرا چه کنم
بین ما و تو جدایى عملى بود محال
حال با درد جدایى تو مولا چه کنم
تن تو غرقه به خون و سر تو بر سر نى
با تن غرقه به خونت من تنها چه کنم
بى کفن پیکر صد پاره تو روى زمین
سایه اى گر نکنم بهر تو پیدا چه کنم
گر زنان را کنم آرام من سوخته دل
با یتیمان تو و کینه اعدا چه کنم
دست من بسته اى و امر به صبرم کردى
تو بگو با غم بى دستى سقا چه کنم
داغ قاسم ،غم اکبر بخدا کشت مرا
با دل زار رباب و دل لیلا چه کنم
یاد محسن کنم از یاد على اصغر تو
نکنم ناله از این غم عظما چه کنم
بر سره نیزه چو دیدم سر خونین تو را
دیده گر وا نکنم محو تماشا چه کنم
من ژولیده چه گویم که به هنگام سفر
گفت زینب به برادر من شیدا چه کنم
¤نویسنده: علی محمد پاکدل
! لیست کل یادداشت های این وبلاگ
vدرباره من
vلوگوی وبلاگ
vفهرست موضوعی یادداشت ها
یوکابد .
vمطالب قبلی
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
vوضعیت من در یاهو
vاشتراک در خبرنامه