سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u یک سایت عمومی

[ و به نویسنده خود عبید اللّه بن ابى رافع فرمود : ] دواتت را لیقه بینداز و از جاى تراش تا نوک خامه‏ات را دراز ساز ، و میان سطرها را گشاده دار و حرفها را نزدیک هم آر که چنین کار زیبایى خط را سزاوار است [نهج البلاغه]

[ خانه :: مدیریت وبلاگ :: پست الکترونیک :: شناسنامه ]

12861: کل بازدیدها -

2: بازدیدهای امروز -

1: بازدیدهای دیروز -

 RSS  -

!   تقدیم به قائم آل محمد عزیز دل و جانم

سه شنبه 85/3/2 ::  ساعت 5:58 عصر





 تنها در این سرای خراب تویی که به دادم خواهید رسید آقا جانم بیا که چشمانم در انتظار تو بسوخت

چه میشد که به صبح آدینه ببینمت به کنارم

مهدی جان


¤نویسنده: علی محمد پاکدل

?  نوشته های دیگران( )

!   آرام جان

پنج شنبه 85/1/24 ::  ساعت 10:46 صبح





 

               آرام جان

بی تو ای آرام جان زندگانی چــــــــون کنم       

چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم

هر زمان گویند دل در مهر دیگر یــار بند     

پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کــــــنم

داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی   

چون زمین آمدی رفتم گرانی چون کــــنم

گر بخواهی ور برانی برمنت فرمان رواست  

گر بخوانی بنده باشم ور برانی چــون کنم

هرشبی گویم که خون خود بریــزم در فراق    

باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم     

      ابو مجد مجدودی سنائی

 


¤نویسنده: علی محمد پاکدل

?  نوشته های دیگران( )

!   کلامی از دریای علم

جمعه 85/1/4 ::  ساعت 2:34 عصر





در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و در

هوای دوست داشتن دم زدم و در بالای غرور قامت

 کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشیدند

 و از مهر نوازشم کردند تا حقیقت ، دینم شد و کار

مانــــــــدنم .....وزسالی عشقم شد و کار ماندنم و بهانه زیستنم

                                « دکتر علی شریعتی»

 


¤نویسنده: علی محمد پاکدل

?  نوشته های دیگران( )

!   سپاس

چهارشنبه 85/1/2 ::  ساعت 7:30 عصر





تقدیم به خواهرم ذلیخا.....

اگر در کهکشانی دور

دلی ، یک لحظه در صد سال ،

یاد من کند.  بی شک ،

دل من ، در تمام لحظه های عمر

بیاد ش می تپد پر شور


¤نویسنده: علی محمد پاکدل

?  نوشته های دیگران( )

!   ای چشمها بگرید

سه شنبه 85/1/1 ::  ساعت 7:10 عصر





اى امید دل من با دل شیدا چه کنم

 

با غم هجر تو اى یوسف زهرا چه کنم

 

بین ما و تو جدایى عملى بود محال

 

حال با درد جدایى تو مولا چه کنم

 

تن تو غرقه به خون و سر تو بر سر نى

 

با تن غرقه به خونت من تنها چه کنم

 

بى کفن پیکر صد پاره تو روى زمین

 

سایه اى گر نکنم بهر تو پیدا چه کنم

 

گر زنان را کنم آرام من سوخته دل

 

با یتیمان تو و کینه اعدا چه کنم

 

دست من بسته اى و امر به صبرم کردى

 

تو بگو با غم بى دستى سقا چه کنم

 

داغ قاسم ،غم اکبر بخدا کشت مرا

 

با دل زار رباب و دل لیلا چه کنم

 

یاد محسن کنم از یاد على اصغر تو

 

نکنم ناله از این غم عظما چه کنم

 

بر سره نیزه چو دیدم سر خونین تو را

 

دیده گر وا نکنم محو تماشا چه کنم

 

من ژولیده چه گویم که به هنگام سفر

 

گفت زینب به برادر من شیدا چه کنم

 

 


¤نویسنده: علی محمد پاکدل

?  نوشته های دیگران( )


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دختر ناز
[عناوین آرشیوشده]

vدرباره من

یک سایت عمومی

علی محمد پاکدل
معمولی

vلوگوی وبلاگ

یک سایت عمومی

vفهرست موضوعی یادداشت ها

یوکابد .

vمطالب قبلی

تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

vوضعیت من در یاهو

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه